" ما توجه تو را بر آسمان به انتظار وحی و تغییر قبله بنگریم و البته روی تو به قبله ای که بدان خشنود شوی بگردانیم، پس روی کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید در نماز روی بدان جانب کنید و گروه اهل کتاب بخوبی می دانند که این تغییر قبله بحق و راستی از جانب خدا است (نه به دلخواه کسی) و خداوند از کردار (ناپسند) آنها غافل نیست."
سوره مبارکه بقره ، آیه 144
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در مدت سیزده سال پس از بعثت در مکه و چند ماه بعد از هجرت در مدینه، به امر خداوند متعال به سوى بیت المقدس عبادت مىکرد (بیت المقدس زادگاه حضرت عیسى و قبله یهود و نصارا بود) در حالى که مردم آن روز مکه برای کعبه اهمیت زیادى قائل می شدند و آنجا را بتخانه خود قرار داده بودند.
اما هنگامیکه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به مدینه آمدند و به طرف بیت المقدس نماز خواندند، یهودیان ساکن در مدینه شروع به بهانه جویى و اعتراض و تبلیغ بر علیه مسلمین کردند مبنى بر اینکه اینان از خود استقلال ندارند و اینکه به طرف قبله ما نماز مىخوانند، دلیل بر حقانیت ماست. تمامی این مسائل، دستاویزى براى کوبیدن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شده بود.
پیامبر (ص) از این موضوع بسیار رنج می برد و شبها به انتظار وحى (در این مورد) به آسمان چشم می دوخت و ساعت شمارى مىکرد. سرانجام یک روز در حالى که دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، حضرت جبرئیل (ع) مأمور شد که به وی وحی الهی را نازل کند. وی بازوى پیامبر (ص) را گرفت و روى او را به سوى کعبه گرداند.
"ما توجه تو را بر آسمان به انتظار وحی و تغییر قبله بنگریم و البته روی تو به قبله ایکه بدان خشنود شوی بگردانیم پس روی کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید در نماز روی بدان جانب کنید و گروه اهل کتاب بخوبی می دانند که این تغییر قبله بحق و راستی از جانب خدا است (نه به دلخواه کسی) و خداوند از کردار (ناپسند) آنها غافل نیست."
سوره مبارکه بقره ، آیه 144
مسجدی به یادبود مسجد قدیمی در مدینه احداث شده و یادآور لحظات شکوهمند تغییر قبله مسلمین از بیت المقدس به کعبه است. از لحظاتی برای خود یادگار دارد که پیامبر عظیم الشأن پس از نزول وحی بر ایشان، درحالی که نصف نماز را به قبله بیت المقدس اقامه کرده بودند، نصف دیگر آن را به امر خداوند درست از شمال به جنوب برگشته و به خانه خدا و کعبه، آمال مسلمین ادا فرمودند و بدین ترتیب بود که قبله مسلمین در همان مکان و در همان زمان تغییر کرد و حکمت نامگذاری این مسجد به مسجد ذوقبلتین بر همین مبناست.
بعد از تغییر قبله، یهودیان ناراحت شدند و تبلیغات منفى خود را به شکل دیگرى شروع کردند و اظهار داشتند که چه عاملى باعث شد که مسلمانان از قبله پیشین انبیا اعراض نمایند، پس یا کار سابقشان باطل بوده و یا کار فعلى آنان اشتباه است. خداوند متعال در آیه یاد شده جواب آنها را چنین مىدهد که همه جا مربوط به خداست و به هر کجا او دستور دهد، باید بدان سو نماز خواند و نقطه خاصى بدون دستور الهى داراى شرافت ذاتى نیست.
"مردم سفیه بیخرد خواهند گفت چه موجب آن شد که مسلمین از قبله ای که بر آن بودند (بیت المقدس) روی به کعبه آوردند بگو ای پیغمبر مشرق و مغرب خدایراست و هر که را خواهد او به راه راست هدایت کند."
سوره مبارکه بقره، آیه 142
قبله مدینه طیّبه، از معجزات رسول الله (ص) است که بدون اِعمال آلات نجومی و قواعد هندسی و یا دردست داشتن زیج و دیگر منابع طول و عرض جغرافیایی، آن را در غایت دقت و استوا تعیین کرده و به سوی کعبه ایستاد و فرمود: "محرابی علی المیزان".
مدینه و مکه تقریباً در سطح یک دایره نصف النهار قرار گرفته اند و اندکی طول مدینه از مکه بیشتر و عرض مدینه نیز قریب چهار درجه بیشتر از مکه است، و قبله مدینه اندکی از جنوب به سوی مغرب منحرف است؛ و جالب این است که ناودان کعبه نیز در جانب غربی آن قرار دارد.
رسول الله (ص) هنگامیکه در مکه به سوی بیت المقدس نماز می خواند خانه کعبه را بین خود و بیت المقدس قرار می داد ولی این عمل در مدینه میسر نبود زیرا اگر کسی در مدینه مواجه مکه باشد، ناچار باید بیت المقدس را پشت سر قرار دهد و بالعکس، اما در مکه می تواند در طرف جنوب خانه کعبه، هم به سوی کعبه باشد و هم به سوی بیت المقدس.
چنانچه ناصر خسرو علوی در سیاحت نامه گوید: "مدینه شهری است بر کناره صحرایی نهاده و آنجا قبله، سوی جنوب افتاده است."
فرهاد میرزا در کتاب ارزشمندش عرض مکه مکرمه را 21 درجه و 33 دقیقه شمالی و طول آن را از گرنویچ (رصدخانه لندن) 40 درجه و 10 دقیقه شرقی، و عرض مدینه منوره را 25 درجه شمالی و طول آن را 39 درجه و 55 دقیقه آورده است که تفاوت میان دو نصف النهار مکه و مدینه 15 دقیقه است. و در اطلس لاروس مکه و مدینه را تقریباً در یک خط نصف النهار ترسیم کرده است.
فلسفه تغییر قبله
فلسفه تغییر قبله با استفاده از مدارک اسلامى به نظر مىرسد، عبارت از موارد زیر باشند: پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلم- وقتى که در مکه بودند چون می خواستند صفوف مسلمین از مشرکان که به کعبه اهتمام مىورزیدند جدا گردد، لذا به بیت المقدس متوجه شدند و همین که به مدینه آمدند، در مرحله اول به طرف بیت المقدس نماز خواندند، ولی خواستار تغییر قبله شدند که این امر بواسطه این بود که یهودیان مسئله قبله را بعنوان دستاویزی قرار داده بودند و از این امر سوء استفاده می کردند و این در حالی بود که یهود و نصارا در کتابهاى دینى خود خوانده بودند که پیامبرى خواهد آمد که به دو قبله نماز مىخواند، همچنان که قرآن نیز به این مساله اشاره دارد.
براى آزمایش افراد مسلمانى که هنوز رسوبات دوران شرک در آنها بود و هنوز به مقام تسلیم نرسیده بودند اطاعت از این دستور بسیار کار دشوارى بود و در قرآن کریم نیز به این مساله اشاره شده است:
" ... و ای پیغمبر ما قبله ای که بر آن بودی نگردانیدیم مگر برای اینکه بیازمائیم و جدا سازیم گروهی را که از پیغمبر خدا پیروی کنند از آنانکه به مخالفت او برخیزند و این تغییر قبله بسی گران بود جز در نظر هدایت یافتگان به خدا و خداوند اجر پایداری شما را در راه ایمان تباه نگرداند که خدا به خلق مشفق و مهربانست."
سوره مبارکه بقره ، آیه 143
قبله مدینه آن چنان که پیغمبر اکــــرم (ص) به سوی آن نماز خوانده است، تا امروز به حال خود باقی است، و دانشمندان ریاضی به نام با قواعد ریاضی قبله مدینه را چنان یافتند که رسول الله بدون آن ها یافت و این ممکن نیست مگر به وحی و الهام ملکوتی، زیرا از مدینه تا مکه به مسافت قریب صد فرسنگ است، و هیچ کس نقل نکرده است که رسول الله به قواعد ریاضی و آلات نجومی توسل جسته باشد. حق آن است که سعدی در اول بوستان گفت:
یتیمی که ناخوانده ابجد درست
کتبخانه هفت اقلیم شست
منابع:
1. قرآن کریم / سوره مبارکه بقره 2.تفسیر نمونه 3. تعیین سمت قبله مدینه توسط پیامبر اسلام ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ / تألیف حسن حسن زاده آملی
4 . کتاب زندگی حضرت محمد (ص) / به قلم رسول محلاتی 5. سایت حوزه
بنا به در خواست جمهوری اسلامی ایران، ٢١ آگوست (٣٠ مرداد ماه ) از سوی سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان روز جهانی مسجد نامگذاری شده است که متعاقب آن از این تاریخ یک هفته، هفته تکریم، تجلیل، اعزاز و اکرام مساجد است. ٢١ آگوست مصادف است با به آتش کشیدن مسجد الاقصی توسط صهیونیست جهانی. هفته تکریم و تجلیل مساجد از 30 مرداد ماه تا 5 شهریورماه در کشور ایران به طور گسترده برگزار می شود.
از آن هنگام که ایرانیان دروازه دلهای خود را به روی آیین اسلام ناب محمدی گشودند، هنرمندان این مرز و بوم بسیار کوشیدند تا متعالی ترین گونه هنر خود را درساخت بناهایی به کار گیرند که مآمن روح و دل و جان خسته آدمی است. آنها با نهادن خشت بر روی خشت و کاشی برروی کاشی پله پله راه را برای معراج دلهای عاشق به سوی معشوق گشودند. آبی عرش را بر روی کاشی ها کشیدند و نقش و نگارها را به نشانه شجره های روضه رضوان و ریاحین آن که مأمن و سرای پرهیزگاران درست کردار است، ترسیم کردند تا بهشتی کوچک بر روی زمین نقش بندد: بهشتی که شاید نشان از دلتنگی اعقاب آدم(ع)دارد: دلتنگی ناشی از تبعیدی از بهشت عدن که تنها با یک وسوسه رخ داد. حال آنکه در این بهشت کوچک می توان تنها با یک دم یاد پروردگار دوباره به آن بهشت جاوید پیوست. می توان با محمل عبادت و دعا از ثری به ثریا پرکشید. و سرمست از باده وصل، سبک و خالی شد و باردیگر برای نبرد با مصائب زندگی آماده و مهیا گردید.
مسجد پایگاه انسجام و یکپارچگی مسلمانان است و نماز جماعت و تشکیل صفوف به هم فشرده نمازگزاران به خوبی بیانگر هماهنگی و انسجامی است که حضور درمسجد فراهم می آورد. در اینجاست که افراد نمازگزار همچون قطره های آب به یکدیگر می پیوندند تا دریایی از اتحاد را به نمایش در آورند. همه در کنار یکدیگر در برابر پروردگار یکتا روبه سوی یک قبله می کنند ولب به حمد و ثنای آن یگانه نازنین می گشایند و هماهنگ با یکدیگر سرود توحید را زمزمه می کنند .
به روایت تاریخ پیامبر گرامی اسلام (ص) پایه گذار اولین مسجد است . او مکانی را پایه گذاری نمود که علاوه بر عهده دار بودن نقش روحانی و معنوی، کانون فعالیتهای اجتماعی مسلمانان نیز به شمار می رفت. و به همین دلیل مسجد در طول تاریخ اسلام از ویژگی برجسته ای برخوردار بود. در گذشته همه امور مسلمین در ابعاد مختلف، از جمله عقاید و فعالیت های فرهنگی، عبادی، سیاسی و اقتصادی، در مساجد انجام می شد .
پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی خود می تواند موید نقش فرهنگی والا و غنی مساجد باشد چرا که در دوران ستمشاهی مساجد جایگاه اولیه خود را باز یافته و محل تجمع مسلمین، تبادل اطلاعات، انسجام گروهها، ایجاد تشکل های اسلامی، محل روشنگری واطلاع رسانی و همچنین محل مبارزه با طاغوتیان در ابعاد مختلف بود. به این ترتیب می توان نتیجه این بهره گیری از محیط معنوی مساجد را پیروزی انقلاب اسلامی قلمداد نمود. چراکه انقلاب ایران یک معجزه بود، و بی تردید این عظمت و بزرگی، به واسطه برخورداری و همچنین بهره گیری مناسب از محیط معنوی مساجد است .
بی گمان علامه مجلسی تداعی گر بزرگترین و پراهمیت ترین رساله های شیعی و حدیثی است. ملامحمد باقر مجلسی معروف به علامه مجلسی از مشهورترین عالمان شیعی ایرانی تبار است که در دوران حاکمیت سلسله صفویه بر مسند فقاهت و زعامت دینی قرار گرفت.
برجسته ترین عالمان شیعی حوزه علمیه اصفهان، علامه مجلسی بود که نهاد روحانیت شیعه را به اقتدار کامل رساند تا بدان جا که نهاد سلطنت مشروعیت خود را مستلزم تأیید آن می دانست.
علامه مجلسی مجاهد راه علم و دانایی از جمله علمای عصر صفوی است که با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد.
محمد باقر مجلسی فرزند محمد تقی مجلسی در سال 1037 هجری برابر با حروف ابجد «جامع کتاب بحار الانوار» چشم به جهان گشود. وی در خاندانی رشد یافت که از نیمه قرن پنجم هجری به مذهب تشیع روی آورده و در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان خود بودند. پدر بزرگ محمد باقر، ملا مقصود از دانشمندان با تقوا و از مروجین مذهب تشیع بود و به خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین در محافل و مجالس به «مجلسی» لقب گرفت.
محمد باقر در چهار سالگی به درس و بحث روی آورد و در چهارده سالگی از ملاصدرا اجازه روایت دریافت کرد. گذشته از این در مکتب دانشمندانی چون شیخ حر عاملی، ملامحسن استر آبادی، ملامحسن فیض کاشانی، ملاصالح مازندرانی تلمّذ کرده است، طوریکه گفته اند شمار اساتید وی به بیست و یک استاد می رسد.
علامه مجلسی در اندک زمانی بر دانش های صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول، فقه و کلام مسلط شد و پس از فوت پدر به زعامت مسجد و مدرسه جامع اصفهان پرداخت. در درس او بیش از هزار طلبه حاضر می شدند. در مکتب این علامه عصر صفوی شخصیت های بزرگی از دانشمندان دانش آموخته اند که می توان از مولی ابراهیم جیلانی، ملامحمد باقر لاهیجی، ملا حسین تفرشی، عبدالحسین مازندرانی، سید عزیز الله جزایری، ملامحمد کاظم شوشتری و سید نعمت الله جزایری نام برد. سید مصلح الدین مهدوی در کتاب زندگینامه علامه مجلسی به نام 181 نفر از شاگردان وی اشاره کرده است.
علامه علاوه بر علم و دانش در عرصه سیاست نیز فعال بود و پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 به منصب شیخ الاسلامی دست یافت. علامه در این سالها علاوه بر مبارزه علیه صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان مؤسسات و شرکت های غربی به مبارزه با بت پرستان پرداخت و خدمات شایانی به مذهب حقه جعفری کرد.
علامه مجلسی از جمله علمایی بود که سعی در ایجاد وحدت میان شیعه و سنی را داشت و این در خواسته وی از سلطان حسین صفوی هنگام تاجگذاری هویدا است. وی از شاه خواسته بود طی فرمانی نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتر بازی را ممنوع اعلام کند.
در خواسته علامه مجلسی سه نکته ای که ملتهای بزرگ با آرمانهای متعالی را به زانو درمی آورد، مورد توجه قرار گرفته و آن فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان بود. نکته مهمی که در سیاست علامه در دربار به چشم می خورد، این است که در زمان شیخ الاسلامی ایشان هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایتهای اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدی نشد.
آنچنان که مشهور است علاوه بر تربیت شاگردان کتابهای گرانبهای بسیاری تألیف کرده است؛ حق الیقین، عین الحیاة، حلیة المتّقین، حیوة القلوب. بسیاری دیگر از کتب فارسی و عربی که بر اساس نیاز مردم تحریر شده است که مشهورترین و معروفترین این کتابها که در حقیقت دایره المعارفی بزرگ درباره تشیع می باشد، کتاب بحار الانوار است که بالغ بر 100 جلد است.
علامه در مسیر احیای علوم اهل سنت (ع) با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد که در آن زمان طلاب علوم دینی از آن دور مانده بودند و در اولین گام کتب اربعه را به درس و بحث حوزه های علمیه آن زمان کشاند. در گام بعدی با جمع آوری گهرهای گرانبهای اهل بیت که در اطراف و اکناف پراکنده بود در بحار الانوار جمع کرد.
علامه در مقدمه بحارالانوار چنین می نگارد:
«در آغاز کار به مطالعه کتاب های معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتاب های دیگری که در طی اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم. هر جا که حدیث نسخه حدیثی بود سراغ گرفتم و به هر قیمتی که ممکن شد بهره برداری می کردم. شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه های بسیار گردآوری نمودم. در این مهم دینی جماعتی از برادران مذهبی مرا یاری نمودند و به شهرها و قصبه ها و بلاد دور سر کشیدند تا به فضل الهی مصادر لازم را بدست آوردند ... بعد از تصحیح و تنقیح کتاب ها بر محتوای آنها واقف شدم، نظم و ترتیب کتاب ها را نامناسب دیدم و دسته بندی احادیث را در فصل ها و ابواب متنوع راهگشای محققان و پژوهشگران نیافتم، از این رو به ترتیب فهرستی همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال 1070 هجری این فهرست را ناتمام رها کردم و از فهرست بندی سایر کتاب ها دست کشیدم که اقبال عمومی را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم....
ترسیدم که در روزگاری بعد از من باز هم نسخه های تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتی از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه ها بر باد دهد، لذا راه خود را عوض کردم- از خدا یاری طلبیدم- و به کتاب بحارالانوار پرداختم.
... در این کتاب پربار قریب 3000 باب طی 48 کتاب علمی خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است، شما در این کتاب برای اولین بار با نام برخی از کتاب ها آشنا می شوید که سابقه علمی ندارد و طرح آن کاملا ً تازه است.
پس ای برادران دینی که ولایت امامان را در دل و ثنای آنان را بر زبان دارید به سوی این خوان نعمت بشتابید و با اعتراف و یقین کتاب مرا دست به دست ببرید و با اعتماد کامل به آن چنگ بزنید و از آنان نباشید که آنچه را در دل ندارند بر زبان می آورند.»
اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد. به همین علت در مقدمه چنین نگاشت:
«در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید، شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن (بحارالانوار) بنویسیم و برای استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم.»
علامه مجلسی قدرت تصحیح روایات و احادیث را به خوبی دارا بود، همان گونه که این قدرت و ژرف نگری خود را در مراه العقول به نمایش گذارده است.
علامه بزرگوار سرانجام در 27 رمضان 1110 هجری قمری در زمان شاه سلطان حسین صفوی و در سن هفتاد و سه سالگی در اصفهان درگذشت و در جامع عتیق اصفهان، در جوار مرقد پدر بزرگوارش، جایی که امروزه «بقعه مجلسی» خوانده می شود، به خاک سپرده شد.
مردی می آید که دستانش بوی کرامت، پیشانی اش بوی بندگی و گام هایش، ندای ایستادگی سر می دهد.بهار به حیرت می ایستد، باد سجده می کند و خورشید، شکرانه می دهد.
امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شدند. امام زین العابدین فرزند امام حسین (ع) و شهربانو، دختر یزگرد سوم پادشاه ایران، بود که در زمان فتح ایران توسط مسلمین به اسارت گرفته شدند و سپس بر اساس انتخاب خودشان به عقد حسین ابن علی (ع) در آمدند. امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد.
هر که کرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنیا را پَست انگارد.
امام سجاد (ع)
رسالتها در عصر امام سجاد علیه السلام:
مردم مسلمان عصر امام علیه السلام به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومتهای نامشروع در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند. بدعتها و عقاید گمراه کننده و باطل به عنوان احکام و عقاید مذهبی، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود.
خشنودى از پیشامدهاى ناخوشایند، بلندترین درجه یقین است.
امام سجاد (ع)
نقش امام سجاد در تربیت موالی
"موالی" یعنی: عده ای از ایرانیان که به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده. همچنین از جمله موضوع شایع در قرن اول و دوم هجری تربیت موالی بود. این افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نیز آمادگی کسب علم و نیز با احساس ضعفی که ایشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند که آن را جبران کنند، به خوبی در زمینه حدیث کار کردند و در نتیجه توانستند در مدت زمانی کوتاه از فقها و محدثین مراکز عمده اسلامی شوند. این افراد در خانواده های مختلف عرب، تربیت شده بودند که طبعاً انگیزه های سیاسی و مذهبی جاری و مرسوم در آن قبایل و عشیره ها، به اینان نیز سرایت کرده بود، به ویژه کوفه، بیشتر گرایش شیعی داشت و "موالی" آن نیز چنین بودند، از این رو اهل بیت علیهم السلام نیز از این ویژگی برای تربیت موالی استفاده کردند. در این میان، سیاست علی بن الحسین علیه السلام شایان توجه بسیار است. امام می کوشید تا در مدینه، با تربیت طبقه "موالی"، راه را برای آینده باز کند. و اسلام صحیح و سلیم را به آنان (که زمینه کافی داشتند) انتقال دهد، پس با شخصیتی که امام داشت به شایستگی می توانست در روحیه موالی اثر بگذارد و احساسات شیعی را به آنان انتقال دهد.
سلام بر تو ای نزدیک ترین نام به خدا! سلام بر تو ای سفینه عشق! مدینه را شور حضور تو پر کرده است. شمیم لبخند پنجره ها! فضا را عطرآگین نموده و آسمان، خیره به نورافشانی مُنزل وحی، نام زیبای تو را زمزمه می کند و زمین چه سعادتمند، گهواره حضور تو پیدا شده است. ای رهبر عاشقان و دلدادگان، ای حسین (ع) میلادت گرامی و پاینده باد.
روز سوم شعبان سال چهارم هجرى، در بیت عصمت و طهارت نوزادى متولد شد که ولادتش قلبها را مسرور و دیده ها را گریان ساخت. کودک را نزد رسول خدا (ص) آوردند. پیامبر گرامى در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را (حسین) نامید. جبرئیل و فرشتگان آسمانها براى تهنیت و شادباش به محضر رسول خدا (ص) نازل می شدند و تولد این نوزاد را تبریک می گفتند ولی آنان حامل پیام دیگرى نیز بودند، خبرى که رسول خدا (ص) را بشدت متأثر کرد و اشک از دیدگانش جارى شد: (این کودک را امت تو به قتل می رسانند!).
به درستی که شباهت امام حسین علیه السلام به رسول خدا فقط در صورت نبود بلکه در سیرت نیز آن امام بزرگ جلوه گاه سیره رسول خدا بود و آن سرور کائنات در این باره فرمود: شجاعت و سخاوتم را به حسین بخشیدم.
امام حسین (علیه السلام) یک ساله بود که فرشتگان بسیارى بر نبى مکرم اسلام نازل شدند و عرض کردند: (یا محمد! همان ستمى که از قابیل بر هابیل وارد شد، بر فرزندت (حسین) وارد می شود و همان اجرى که به هابیل داده شد، به حسین داده می شود و عذاب کنندگانش همچون عذاب قابیل معذب خواهند بود) از این رو، رسول خدا (ص) می فرمود: (خداوندا! هر کس حسین مرا ذلیل می کند، خوار و ذلیلش کن و هر که حسینم را می کشد، او را کامروا قرار مده!".
رسول خدا (ص) به طرق مختلف، مراتب فضیلت و منزلت فرزند خود، حسین (علیه السلام) را به امت گوشزد می فرمودند. گاه به زبانى فراگیر، تمامى اهل بیت را میستود و گاه درباره امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) سخنانى بیان می فرمودند و گاه در خصوص امام حسین (علیه السلام) اشاره نموده، مقامش را یادآور می شدند تا حجت بر همگان تمام شود و حق از باطل مشخص گردد، گاهى نیز در مقابل چشمان مردم، گلوى حسین و دهان او را می بوسیدند و یا زمانى که در سجده نماز بودند و سنگینى حسین را بر دوش خود احساس می کردند، به احترامش سجده را طول می دادند تا جایى که نمازگزاران گمان میکردند وحى الهى نازل شده است. آرى کسانى که پس از این، در سال 61 هجرى، خون حسین (علیه السلام) را به گردن گرفتند، در زمان طفولیت آن حضرت، چه بسا کودکان و یا جوانانى بودند که سخنان پیامبر (ص) را نمی شنیدند و یا با بی اهمیتى گوش می کردند و ممکن بود از یادشان محو شود ولى آنچه با چشم دیده میشود، در دلها می ماند.
امام حسین همچنان رشد میکرد تا زمان رحلت جد گرامیش، رسول خدا، محمد مصطفى (ص) فرا رسید و پس از آن، پدر را خانه نشین و مادر را از دست رفته و برادر عزیزش را مسموم دید در این حال، بنا به امر الهى، بار امامت را بر دوش گرفت تا چراغى در تاریکی هاى جهالت و پرچمى در مسیر هدایت باشد. امامت آن حضرت، مقارن با باقیمانده ایام خلافت (معاویه بن ابى سفیان) بود.
بزرگان، پیوسته ماه شعبان را مقدمه ورود به «ضیافة الله» در ماه رمضان دانسته اند. از اینرو، کسب آمادگیهاى فکرى و روحى براى درک هر چه بیشتر فیض معنوى از این «مهمانى خدا»، لازم است.
شعبان» هم، ماه دعا و ذکر و یاد و توجه و عبادت و استغفار است. بنده خاضع هر شبانه روز پنج نوبت، چراغ دل قامت به نورى مىافرازد، تا فارغ از حجابها، جلوه هاى آشکار یار را در وسعت آفرینش به تماشا برخیزد و سفر معنویت و عرفان را، ره توشه اى بایسته فراهم آورد. از روشنایى تا روشنایى، پنج نوبت بلور نازک دل در خود مىشکند تا در سایه عطوفت بى مرز محبوب، پیوند گیرد و آینه تجلى نور خدا شود.
مناجات شعبانیه، سهمى از این ره توشه دارد که امامان معصوم علیهم السلام بر خواندن آن استمرار داشته اند. خوان رحمت الهى در ماه شعبان گسترده تر است، و «مناجات»، وسیله حضور در کنار این مائده معنوى است. نمازگزاران و متهجدان و نیایشگران، در محرابى مى ایستند که همه عارفان و سالکان و پیامبران و امامان، مقیم و معتکف آن بوده اند. اهل دعا، پیمانه از بحر بیکران رحمت خدا مى کشند و مستانِ سر خوشِ باده هاى سحرگاهى و شبهاى پر ستاره و روشن از تهجد و سجودند.
آنکه به «نماز» مىایستد و به «دعا» مىنشیند، بر سفره رزق روح نشسته است و روزى رحمت و استجابت در محراب عبودیت او نازل مىشود.
«مناجات شعبانیه»، درخواست «روشنایى دل» از خدایى است که هم «نور» است، هم فروغ آفرین. شعبانیه، گامى در زدودن «حجاب» از چهره «جان» است، تا جلوه ربوبى، در این آینه بهتر انعکاس یابد و نجواى او در ضمیرهاى روشن به گوش دل رسد. در مناجات شعبانیه، با امامان معصوم همنوا مىشویم تا همه ایام عمر را در سایه نیایش مبارک گردانیم.
«برکت»، خیر و نیکى ماندگار و پایدار در یک چیز است. «مبارک» بودن یک روز یا یک ماه یا یک مکان و ساعت و لحظه، به سرشارى آن از اینگونه نیکىهاى جاودانه است و شعبان و رمضان از همین رو «مبارک» است. آنان که در این ماهها، دست نیکى به سوى دیگران دراز مى کنند و گام یارى به سوى منزل محرومان بر مى دارند و زبان خیرخواهى به نفع مستمندان مىگشایند، در همین دنیا بار سفر آخرت خویش را مىبندند و براى آن «روز نیاز»، ذخیره سازى مىکنند.
به قول صائب تبریزى:
اى رهروى که خیر به مردم رسانده اى
آسوده رو، که بار تو بر دوش مردم است
بارى، ایام ما با عبادت و عمل صالح ما «مبارک» مىشود و اگر به غفلت و سستى بگذرد، «بىبرکت» خواهد شد. شب زنده دارى هاى عابدان، اشکهاى شب بیداران، استغفارهاى متهجدان، «یا رب، یا رب» سحر خیزان، نجواى خالصانه دعا خوانان، همه و همه جلوه هایى از «برکت» است که در ساعات و لحظات این ماه «مبارک» نهفته است.
اعیاد خجسته شعبانیه
سوم شعبان – میلاد مبارک سومین امام معصوم، حسین بن علی حضرت اباعبدالله (ع)، سرور آزادگان جهان، دومین ثمره پیوند فرخنده على (ع) و حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام (ص) در خانه وحى و ولایت؛ روز پاسدار.
چهارم شعبان- میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)، سمبل مقاومت و وفاداری در راه آرمان مقدس جهاد فی سبیل الله و پرچم گذشت و فداکارى و جانبازى در صحراى کربلا؛ روز جانباز.
پنجم شعبان - میلاد مسعود زینت عبادت کنندگان و سرور نیایشگران، معصوم چهارم حضرت امام على بن الحسین زین العابدین صلوات الله و سلامه علیه.
نیمه شعبان - فرخنده میلاد دوازدهمین پیشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام عصر و زمان - عجل الله تعالى فرجه - گلشن گل فروز مهر گیتی آل محمد (ص)، مصلح الهى و طلایه دار رهایى بشر.
در فضیلت و اعمال ماه شعبان است بدانیم که شعبان ماه بسیار شریفى است و منسوب است به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللَّه عَلیه وَ اله و آن حضرت این ماه را روزه مى داشت و وصل مى کرد به ماه رمضان و مى فرمود شعبان ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود.
از حضرت صادق (ع) روایت است که چون ماه شعبان داخل مى شد حضرت امام زین العابدین (ع) اصحاب خود را جمع مى نمود و مى فرمود:
اى گروه اصحاب من مى دانید این چه ماهى است این ماه شعبان است و حضرت رسول (ص) مى فرمود شعبان ماه من است، پس روزه بدارید در این ماه براى محبّت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود بحقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى کنم که از پدرم حسین بن على (ع) شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤ منین (ع) که هر که روزه دارد شعبان را براى محبّت پیغمبر خدا و تقرّب بسوى خدا دوست دارد خدا او را و نزدیک گرداند او را به کرامت خود در روز قیامت و بهشت را براى او واجب گرداند.
بدرستى که رسول خدا (ص) هرگاه مى دید هلال شعبان را امر مى فرمود مُنادى را که ندا مى کرد در مدینه:
اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله بسوى شما.
مى فرماید آگاه باشید بدرستى که شعبان ماه من است پس خدا رحمت کند کسى را که یارى کند مرا بر ماه من یعنى روزه بدارد آن را. پس گفت: حضرت صادق (ع) که امیرالمؤ منین (ع) مى فرمود که فوت نشد از من روزه شعبان از زمانى که شنیدم منادى رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله ندا کرد در شعبان و فوت نخواهد شد از من تا مدتى که حیات دارم ان شاء الله تعالى. پس مى فرمود که روزه دو ماه که شعبان و رمضان باشد توبه و مغفرت است از خدا.
از حضرت صادق (ع) منقول است که از آن جناب سؤ ال کردند از فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان راوى عرض کرد: یابن رَسول الله چه ثواب دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بدارد؟ فرمود: به خدا قسم بهشت ثواب اوست. عرض کرد: یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست فرمود تصدّق و استغفار هر که تصدّق کند در ماه شعبان حق تعالى آن را تربیت کند.
کاش کاهش چشمگیر خطاها و تخلفات و شکایت ها و نزاعها که در این ماهها جلوه گر است، تا ماههاى دیگر هم دامن بگستراند و همه ایام، در «طهارت» و «آرامش»، مانند شعبان و رمضان گردد.
زیانکار، کسى است که رمضان بگذرد و او در «کوره روزه» نگدازد و پاک نشود. خسران زده کسى است که ماه مغفرت بر او بگذرد و غفران الهى شامل حالش نشود و حالش تحول نیابد. مگر ما چه قدر فرصت «تجدید دیدار» با «فطرت» داریم؟ مگر در طول سال، چند «شب قدر» داریم؟ ماهىِ جان در دریاى «یاد خدا» ست که حیات مىیابد. و گرنه دلهاى جدا از خدا، مشتى گوشت است، سخت تر از سنگ!...
کاش چراغ «ذکر» و شمع «یاد» در شبستان همه دلها روشن شود و ظلمت گناه و غفلت، از زاویه همه قلوب، زدوده گردد. ان شاء ا...
روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی اش آلوده، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره ها می سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.
ای جامه بخود پیچیده ـ برخیز و انذار کن (آیات ١و ٢/ سوره مدثر)
محمد به مرز چهل سالگی رسیده بود. تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.
ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید:
بخوان!
ـ محمد درهراسی و هم آلود به اطراف نگریست! صدا دوباره گفت:بخوان!
ـ این بار محمد بابیم و تردید گفت: من خواندن نمی دانم.
صدا پاسخ داد:
ـ بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت.........
و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.
ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، به جذبه الوهی عشق بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:
ـ مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت:
ـ آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود،امشب من به پیامبری برگزیده شدم!
خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت، در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید گفت:
ـ من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم........
ـ پس از آن علی که در خانه محمد بود با پیامبر بیعت کرد.
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد
بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد چو زر عزیز وجودست شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد خیال آب خضر بست و جام کیخسرو بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد زراه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
توطئه! / ازمطابقت یقینی احادیث نزدیک ظهور با اوضاع عراق و داعش خ
جنگ نرم یعنی ... اسارت روح
نجاتم بده خدا... کلیپ صوتی تنظیم دیجیتال سخنرانی حجت الاسلام آقا
مولانا واقعه کربلا را قبول ندارد / جایگاه گریه بر سیدالشهدا(ع) د
آرمادیلو چیست؟ / armadillos / نماد جام جهانی برزیل
غربت امام عصر...
معلم شهید انقلاب ما، دستمایه طنز نیست!
فرقی نمیکند
نبوغ ریاضی امیر المومنین امام علی علیه السلام
چرا اول سال قمری محرم است در حالی که هجرت پیامبر یکم ربیع الاول
[عناوین آرشیوشده]