سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند : خدا چگونه حساب مردم را مى‏رسد با بسیار بودن آنان ؟ فرمود : ] چنانکه روزى شان مى‏دهد با فراوان بودنشان . [ پرسیدند : چگونه حسابشان را مى‏رسد و او را نمى‏بینند ؟ فرمود : ] چنانکه روزى‏شان مى‏دهد و او را نمى‏بینند . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 85 آذر 29 , ساعت 6:15 عصر
  

قال امام محمد تقى (ع):


«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ.»:
صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر، و شهوات را ترک کن، و با هواى نفس مخالفت کن و بدان که از دیده خدا پنهان نیستى، پس بنگر که چگونه اى.

 

29 ذیقعده سالروز شهادت امام محمد تقی، جوادالائمه (ع) را تسلیت میگوییم

 

 

ابوجعفر محمد بن علی نهمین امام از امامان دوازده گانه شیعیان و یازدهمین معصوم از چهارده معصوم است. مشهورترین لقبهای آن حضرت جواد (بخشنده) و تقی (پرهیزگار) است. پدرش امام رضا (ع) و مادرش سبیکه یا ریحانه یا دره از مردم نوبی (شمال سودان) است. در سال 195 هـ.ق در مدینه به دنیا آمد و در سال 220 هـ.ق در بغداد وفات یافت. مرقد آن حضرت در کاظمین کنار مرقد امام موسی کاظم (ع) قرار دارد.

 

۩ دوران امامت

ادامه مطلب...

چهارشنبه 85 آذر 29 , ساعت 6:6 عصر

دو تا کلیپ زیبا از مرحوم ناصر عبداللهی

یا فاطمه بنت نبی

کودکان خیابانی


چهارشنبه 85 آذر 29 , ساعت 5:37 عصر
 

شب یلدا برگی از تمدن کهن ایران

اهالی مهربان و بی ادعای این مرز و بوم، روزگاری نه چندان دور، در میان همه سردی و سیاهی زمستان، شبی را پاس می‌داشتند که پیش از هر چیز نمایشگر انس و الفتی بود که کودکان سرخوش و بزرگترهای سبک خیال آن زمان، در زیر لحاف سنگین کرسی و بوی زغال سوخته زیر آنرا حس می‌کردند. داستان کهنه و دوست داشتنی شب‌های دوری است که همه اهالی یک فامیل، آن را به نشانه عشق و صداقت نهفته در دل‌های بی ریا، در جمع ساده و مهربان خود نقل می‌‌کردند سوقات آن روزهای دور، یادگاری از همه آیین‌‌های فراموش شده‌ای است که امروز در کم رنگ‌ترین وجه خودنمایی می‌کند.


چهارشنبه 84 آذر 2 , ساعت 2:10 عصر
« وَکُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِى فِى الاَْحْوَالِ کُلِّهَا رَؤُوفاً ، وَعَلَىَّ فى جَمِیعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً »
« خدایا ! به عزّتت در همه ى احوال و در همه ى امور بر من رئوف و مهربان باش » .
شرح رأفت و مهربانى حضرت محبوب ، از عهده ى احدى از جهانیان هرچند از همه ى علوم بهره مند باشد برنمى آید . گوشه اى از رأفت و مهربانى او را با تعمق در آیات قرآن و روایات مى توان یافت ; و نزدیک ترین راه فهم رأفت و مهربانى توجه به مواضعى است که رأفت و مهربانى از آنجا تجلّى کرده است .
از رسول خدا (علیه السلام) روایت شده است که : چند حاجت از خدا درخواست کردم ، یکى از آنها این بود که گفتم : خدایا ! حساب امّت مرا به خودم واگذار . خطاب رسید : هرچند تو پیامبر رحمتى ولى ارحم الرّاحمین نیستى ، اگر به بعضى از خطاهاى آنان آگاه شوى از آنان بیزار گردى ، بگذار فقط من بر گناه امت تو آگاه باشم .
یا محمد ! حساب ایشان را چنان انجام دهم که تو هم بر زشتى هاى اعمال آنان آگاه نشوى ، پس وقتى گناهانشان را از تو که مظهر رحمت واسعه هستى پنهان کنم به طریق اولى از بیگانگان ، پوشیده خواهم داشت .
یا محمد ! اگر تو به اینان مهربانىِ نبوت دارى ، من با ایشان مرحمتِ خدایى دارم . اگر تو پیامبر آنانى ، من خداى ایشانم . اگر تو امروز آنان را مى بینى ، من از ازل تا ابد نظر عنایت درباره ى ایشان داشته و دارم و خواهم داشت .
 
-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
گنهکار و عفو پروردگار
شیخ بهائى مى گوید : از مردى مورد اطمینان شنیدم ، گنهکارى از دنیا رفت ; همسرش براى انجام مراسم تغسیل و تکفین و تدفین از مردم درخواست کمک کرد ، ولى شدت نفرت مردم نسبت به آن گنهکار به اندازه اى بود که کسى براى انجام مراسم حاضر نشد ، به ناچار کسى را اجیر کرد که جنازه را به مصلاى شهر ببرد ، شاید اهل ایمان به انجام مراسم اقدام کنند ، ولى یک نفر براى حضور در مراسم حاضر نشد ! پس جنازه را به وسیله ى اجیر به صحرا برد تا آن را بى غسل و کفن و نماز دفن کند .
نزدیک آن صحرا کوهى بود که در آن کوه زاهدى مى زیست که همه ى عمر به عبادت گذرانده بود و میان مردمى که در آن نزدیکى مى زیستند مشهور به زهد و تقوا بود . همین که جنازه را دید از صومعه ى خود به سوى جنازه رفت تا در مراسم او شرکت کند ، اهل آن اطراف وقتى این مطلب را شنیدند به سرعت خود را به آنجا رساندند تا همراه عابد در مراسم مربوط به میت حاضر شوند .
مردم سبب شرکت کردن عابد را در مراسم آن گنهکار از شخص عابد پرسیدند ، گفت : در عالم رؤیا به من گفتند فردا از محل عبادت خود به فلان موضع از صحرا برو ، در آنجا جنازه اى است که جز یک زن کسى همراه او نیست ، پس بر او نماز گذار که او مورد آمرزش و عفو قرار گرفته است .
مردم از این واقعه تعجب کردند و در دریایى از حیرت فرو رفتند . عابد همسر میّت را خواست و از احوالات میت پرسید ، همسر میت گفت : بیشتر روزها دچار یکى از گناهان بود . عابد گفت : آیا عمل خیرى از او سراغ دارى ؟ گفت : آرى سه عمل خیر از او مى دیدم :
 1 ـ هر روز پس از ارتکاب گناه ، جامه هایش را عوض مى کرد و وضو مى گرفت و خاشعانه به نماز مى ایستاد .
2 ـ هیچ گاه خانه اش از یتیم خالى نبود و بیش از مقدارى که به فرزندان خود احسان مى کرد به یتیم احسان مى نمود .
3 ـ هر ساعت از شب بیدار مى شد مى گریست و مى گفت : پروردگارا ! کدام زاویه از زوایاى دوزخ را با این گنهکار پُر خواهى کرد ؟!
 
-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
غلام عبداللّه مبارک
عطار نیشابورى مى گوید : عبداللّه مبارک غلامى داشت که با او قرارداد بسته بود اگر قیمت خود را با کار کردن به من بپردازى من تو را آزاد خواهم کرد . روزى شخصى به عبداللّه گفت : غلام تو شبانه نبش قبر مى کند و کفن اموات را از بدن اموات بیرون مى آورد و به فروش مى رساند و از فروش کفن درهم و دینار به تو مى پردازد ! عبداللّه از این خبر بسیار غمگین شد . شبى بدون خبر غلام ، دنبال غلام رفت تا به گورستان رسید ، دید غلام وارد قبرى شد و با پوشیدن جامه اى بسیار کهنه و انداختن زنجیرى به گردن صورت بر خاک گذاشت و با نیازمندى هرچه تمام تر به درگاه بى نیاز به مناجات و دعا و گریه و زارى مشغول شد .
عبداللّه ، با دیدن آن حال به گوشه اى خزید و آرام آرام مشغول گریه شد . غلام تا نزدیک سحر مناجات و دعایش را ادامه داد ، سپس از قبر بیرون آمد و رو به جانب شهر گذاشت و با رسیدن به شهر به اولین مسجدى که رسید وارد مسجد شد و به نماز صبح ایستاد و پس از نماز گفت : اى مولاى حقیقى من ! شب به روز رسید ، هم اکنون مولاى مجازى من از من درهم و دینار مى خواهد . خدایا ! چاره ساز بیچارگان تویى و سرمایه بخش به مفلسان و گدایان تویى . در آن حال نورى پدید شد و از میان نور دینارى زر در دست غلام قرار گرفت .
 عبداللّه ، با مشاهده ى این حال بى طاقت شد ، به سوى غلام رفت و سر غلام را به سینه گرفت و گفت : هزار جان چون منى فداى چنین غلامى باد ، اى کاش تو خواجه بودى و من غلام !!
غلام ، چون این وضع را دید ، گفت : خدایا ! تا الآن کسى جز تو از راز من خبر نداشت ، اکنون که رازم فاش شد این زندگى را نمى خواهم ، مرا به نزد خود بر ; در زمزمه و مناجات بود که در آغوش عبداللّه جان به جان آفرین تسلیم کرد !
عبداللّه ، او را با همان جامه ى بسیار کهنه دفن کرد . همان شب رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) را در خواب دید که با حضرت ابراهیم بر براقى سوارند و به سوى او مى آیند ، چون به عبداللّه رسیدند فرمودند : چرا آن دوست و محبوب ما را با جامه ى کهنه به خاک سپردى ؟!
آرى ، وجود مقدس حضرت حق در جمیع احوال و در جمیع امور به صورت هاى گوناگون به بندگانش رأفت و عطوفت دارد و آنان را به ویژه در وقت مناجات و دعا و توبه و راز و نیاز مورد مهربانى و رحمت خود قرار مى دهد .
پادشاها ! جرم ما را درگذار *** ما گنه کاریم تو آمرزگار
تو نکوکارى و ما بد کرده ایم *** جرم بى پایان و بى حد کرده ایم
دائماً در فسق و عصیان مانده ایم *** هم قرین نفس و شیطان مانده ایم
بى گنه نگذشته بر ما ساعتى *** با حضور دل نکرده طاعتى
روز و شب اندر معاصى بوده ایم *** غافل از یؤخذ نواصى بوده ایم
بر در آمد بنده ى بگریخته *** آبروى خود به عصیان ریخته
مغفرت دارد امید از لطف تو *** زان که خود فرموده اى لا تقنطو
نفس و شیطان زد کریما راه من *** رحمتت بادا شفاعت خواه من
چشم دارم کز گنه پاکم کنى *** پیش از آن کاندر لحد خاکم کنى
اندر آن دم کز بدن جانم برى *** از جهان با نور ایمانم برى
 
من که خیلی تحت تاثیر HydroForum ® Groupقرار گرفتم . امیدوارم  خوشتون اومده باشه.HydroForum ® Group


HydroForum ® Group

چهارشنبه 84 آذر 2 , ساعت 1:55 عصر
اگر خواسته باشی بدانی که فروختن نفس و مال به خداوند متعال و بندگی و سربازی در راه او سود آور ترین و بهترین تجارت است، این حکایت تمثیلی کوتاه را بشنو:
 
زمانی پادشاهی بر دو نفر از رعایایش دو مزرعه را به طور جداگانه به امانت سپرد، این مزرعه با انواع دستگاه ها، حیوانات، سلاح ها و سایر امکانات مورد نیاز مجهز بود. این کار همزمان شد با جنگی خونین و خانمان بر انداز، هیچ چیز قرار و ثبات نداشت، جنگ همه چیز را نابود و یا به ویرانه تبدیل می کرد.
 
پادشاه از روی لطف و مرحمتش نسبت به آن دو، یکی از شخصیتهای مقرب حضور را با فرمان کریمانه نزد آن دو فرستاد تا برایشان بگوید:
 
" امانتم را به من بفروشید تا برایتان محافظت کنم، مبادا در این شرایط دشوار از بین برود و هرگاه جنگ پایان یافت آن را بر شما مسترد خواهم نمود و بهای چند برابر آنرا به شما خواهم پرداخت، گویی این امانت ملک شخصی تان باشد. و دستگاه ها و ابزار و آلاتی که فعلاً در اختیار تان است در کارخانه های من و بنام و ضمانت من بکار گرفته خواهد شد و ارزش و اعتبارش از یک به هزار افزایش خواهد یافت، افزون بر آن تمام در آمدش نیز از شما خواهد بود و تمام زحمات و مصارفش را من از طرف شما متقبل خواهم شد، چون شما عاجز و فقیر هستید نمی توانید مصارف آن را برداشت نمایید ... و تمام واردات و منافعش را به شما خواهم داد، ناگفته نماند این اشیاء را نزد تان خواهم ماند از آن استفاده و بهره برداری کنید، تا زمان گرفتن آن فرا رسد.
 
لذا در یک معامله پنج برابر سود بدست خواهید آورد و اگر آن را به من نفروختیـد حتماً تمـام آنچـه در دست دارید به بـاد فنا خواهد رفت، چـون می بینید که هیچکس نمی تواند دارائی اش را نگهداری نماید... و از این همه پولهای هنگفت محروم می مانید و ابزار و آلات مهم ارزشمند و معادن با ارزش از کار می افتد و چون در راه و اعمال مفیدی استعمال نمی شود بطور کلی ارزشش را از دست می دهد و مجبور می شوید تا زحمت حفظ و نگهـداری آنرا به تنهــائی متحمل شوید و بالاخـره سزای خیانت تان را می بینید. این کار پنج خساره و زیان در یک معامله است.
 
معنای معامله کردن با من اینست که فروشنده سرباز من می شود و بنام من کار می کند, دیگر همچون یک اسیر عادی و شخص سرگردان نمی ماند.
 
دو مرد، با کمال آرامش این کلام زیبا و فرمان کریمانه سلطانی را شنیدند بعداً مرد باهوش گفت:
" با دل و جان فرمان پادشاه را می پذیرم و با کمال افتخار حاضر به معامله هستم و تشکر هم می کنم.
 
اما شخص مغرور، فرعون صفت و خود بین دیگر، گمان کرد که مزرعه اش هرگز از بین نمی رود و حوادث روزگار و فراز و نشیب های دنیا آسیبی بر آن نمی رساند, لذا گفت:
" نخیر! پادشاه چکاره است؟ دارائیم را نمی فروشم و کیف و لذتم را بر هم نمی زنم.
 
روز هـا سپـری شد, نفر اول بمقـامی رسید که همـه به حال او غبطـه می خوردند, چون در قصر پادشاه زندگی می کرد و از الطاف او برخوردار بود و با اراکین دربار شاهی نشست و برخواست داشت. اما نفر دوم به چنان بلای سختـی مبتـلا گردیـد که همـه مردم هـم به حالش مـی گریستند و هـم می گفتند: او مستحق این بلا بود  زیرا به سزای گناهی که مرتکب شده بود خود را گرفتار عذاب تلخی ساخت, نه کیف و لذتش ماند و نه دارائیش.
 
پس ای نفس پر هوس!
با دوربین این مثال به چهره حقیقت نگاه کن!
 
اما آن پادشاه, پادشاه ازل و ابد, پروردگار و خالق توست.
 
و آن مزرعه ها و دستگاها و ابزار و آلات عبارتند از حواس ظاهری و باطنی موجود در جسمت، از قبیل جسم و روح و قلب و شنوایی و بینایی و عقل و خیالی که در زندگی دنیا مالک آن هستی.
 
و آن قاصد سیدنا محمد صلی الله علیه و سلم است.
 
و اما فرمان محکم سلطانی قرآن کریمی است که این بیع و تجارت سودمند را در این آیه کریمه اعلان می دارد. [ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة] و اما میدان پر آشوب جنگ احوال این دنیای ناپایدار است که با روبه زوال نهادن و خراب شدنش در ذهن هر انسان این فکر را القاء می کند.
 
" ثروت و دارائی ما در دست ما نمی ماند, از بین میرود و ناپدید می گردد, آیا علاجی برای آن وجود ندارد؟ آیا نمی شود بقا جای این فنا را بگیرد؟!
آنگـاه کـه انسان غـرق ایـن تفکر است, ناگاه نـدای آسمـانی قـرآن را می شنود که در آفاق طنین انداخته به او می گوید: آری، این درد را درمانی است.
 
سوال: درمان چیست؟
جواب: فروختن امانت به مالک حقیقی آن, در این یک معامله پنج  فایده وجود دارد.
 
فایدة اول: مال فانی بقا می یابد, زیرا عمر فانی و زود گذر داده شده بر ذات ذوالجلال حی قیوم و مصرف شده در راه او, به عمری ابدی و جاودان تبدیل می شود. میوه های باقی بار می آورد، آنوقت دقایق عمر مانند بذر ها و هسته ها، ظاهراً فنا می شود, می پوسد, اما در عالم بقا گلهای سعادت مـی رویـاند و در عـالم برزخ بصـورت منظـره های روشنـائی و مـونس در می آید.
 
فایدة دوم: در عوض جنت داده می شود.
 
فایدة سوم: ارزش هر عضو و حسی از حواس از یک به هزار افزایش می یابد.
مثلاً عقل یک عضو و آلت است، بجای اینکه آن را به الله فروخته و در راه او استعمال کنی, در راه هوی و هوس قرار دادی, به آلة نحس پریشان کننده و شکنجه دهنده تبدیل خواهد شد, زیرا درد های حزین گذشته و نگرانیهای ترسناک آینده را بر تو تحمیل می کند, آنگاه در ردیف آله مضر و شومی قرار می گیرد, مگر نمی بینی انسان فاسق از رخداد های زندگیش چگونه می گریزد و برای نجات خویش از شکنجه و آزار عقل به سرگرمی ها و یا مشروبات الکلی روی می آورد؟
 
 اما اگر عقل به الله فروخته شد و در راه او و بخاطر او استعمال گردید, کلید ارزشمندی می شود و خزائن بیشمار رحمت الهی و گنجهای حکمت ربانی را می گشاید و دارنده کلید بر هر طرفی که می نگرد و به هر شکلی که فکر می کند، حکمت الهی را در هر چیز و در هر موجود و در هر حادثه می بیند و رحمت متجلی الهی را روی هر هستی مشاهده می کند, بدین طریق عقل به مرتبه یک مرشد ربانی ارتقا می یابد که صاحبش را به سعادت ابدی آماده می سازد.
 
و همچنان: چشم یکی از حواس است, که روح از طریق آن روزانه بر این عالم مینگرد, اگر آن را در راه الله استعمال نکرده در راه هوی و هوس بکار بردی, او با مشاهده بعضی مناظر زیبای مؤقتی فانی، در ردیف خادم و دلال پست بر انگیزنده شهوات نفس و هوا در می آید و اگر چشم را به صانع بینای چشم فروختی و در رضای او بکار بردی, آنگاه چشم مطالعه کننده و خوانندة این کتاب بزرگ هستی و مشاهده کنندة معجزات صنعت ربانی در هستی می شود, گویی درختی است در بین گلهای رحمت الهی در بستان زمین, که از شهد عبرت و معرفت و محبت، نور شهادت را به قلب مؤمن می چکاند.
 
و مثلاً: اگر حس ذائقه را به آفریننده حکیم آن نفروخته, به حساب نفس و بنام معده استعمال کردی, آنوقت همچون نگهبان اصطبل و کارخانه معده قرار گرفته ارزشش را از دست می دهد و اگر آن را به رزاق کریم فروختی آن هنگام به جایگاه نظاره گر ماهر خزانه های رحمت الهی و بازرس شکر گذار آشپزخانه های قدرت صمدانیت صعود می کند.
 
پس ای عقل! بیدار شو, آله شوم کجاست و کلید گنجهای کاینات کجا؟
وای چشم! خوب ببین, دلال پست کجاست و نگریستن به کتابخانة الهی کجا؟
 
وای زبان! شیرینی را بچش, نگهبان کارخانه و اصطبل کجاست و ناظر خزانة رحمت الهی کجا؟  
 
ای برادر! اگر خواسته باشی بقیه اعضا و حواس را بر این مقایسه کن, آنوقت خواهی فهمید که مومن حقیقتاً خاصیتی را کسب می کند که لایق جنـت است, چنانچه کـافـر ماهیتـی را کسب مـی کند کـه مـوافق جهنـم می باشد. هرکدام از مؤمن و کافر این پاداش عادلانه را نگرفتند, مگر در نتیجه آنکه مؤمن به برکت ایمانش امانت خالقش را به نام او و تحت دایره رضایت او استعمال می کند و کافر به امانت خیانت نموده و آن را در راه هوس و نفس اماره اش به کار می گمارد.
 
فایدة چهارم: انسان ضعیف است و گرفتاریهایش زیاد, فقیر است ولی حاجتش در حال ازدیاد. عاجز است, اما بار زندگیش سنگین. اگر این انسان با تکیه بر قادر ذوالجلال به او توکل نکند و با اعتماد به او تسلیم نشود, وجدانش همواره در عذاب می ماند. مشقتها, درد ها, حسرت های بی نتیجه او را اندوه گین  می سازد و به یک مست مدهوش و یا یک وحشی تبدیل می کند.
 
فایدة پنجم: اهل اختصاص و مشاهده و اهل ذوق و کشف, اجماع و اتفاق نظر دارند بر اینکه اجرت عبادات, اذکار و تسبیحات اعضای بدن, روزی که شدیداً بر آن نیاز داری بصورت میوه های پاک و لذیذ جنت برایت داده می شود.
 
خلاصه اگر از این تجارت پر سود و داری پنج فایده سهل انگاری کردی، نه تنها  از فایده های آن محروم خواهی ماند, بلکه پنج خساره دیگر را متحمل خواهی شد.
 
خسارة اول: مال و اولادی محبوب و خواهشات نفسی شیرین و زندگی و جوانی دل ربایت، در حالی تلف می شود و از بین می روند که بار سنگین گناه ها و دردهای آن بر پشتت سنگینی خواهد کرد.
خسارة دوم: سزای خیانت در امانت را خواهی دید. چون با ارزش ترین آلات و ابزار را در امور بی ارزشی استعمال نموده بخود ظلم کردی.
 
خسارة سوم: تمام جهازات انسانی با ارزش را به درک حیوانیت بلکه بدتر از آن انداخته به حکمت الهی افتراء بستی و ظلم کردی.
 
خسارة چهارم: علاوه از عجز و فقرت بار های سنگین زندگی بر کمر ضعیفت سنگینی کرده زیر سیلی های زوال و فراق دائماً واویلا خواهی کرد.
 
خسارة پنجم: هدیه های زیبای رحمن ـ همچون عقل, قلب و چشم و مانند آنها برایت داده نشده است مگر بدین خاطر که خود را بر گشودن دربهای سعادت ابدی آماده کنی, چه خساره بزرگی خواهد بود اگر آن هدایا دربهای جهنم را بر رویت بگشایند.
 
و اکنون بخود معامله نگاه می کنیم. آیا واقعاً چنان سنگین است که اکثر مردم از آن گریزان هستند؟
 
هرگز نه، به هیچ وجه, نه مایه خستگی و ملامت است و نه هم سنگین. زیرا دایرة حلال بزرگ و وسیع است, به خوشبختی و سعادت و سرور کفایت می کند. پس انگیزه یی به غوطه ور شدن در حرام و جود ندارد.
 
اما آنچه را که خداوند بر ما فرض گردانیده است نیز خفیف و ناچیز است و عبودیت الله، در ذاتش شرف بزرگی محسوب می شود زیرا بندگی چون سربازی در راه پروردگار سبحان است و عبادت مایه لذت و آرامش وجدان میباشد.
 
و اما آنچه واجب است این است که تو آن سرباز باشی, بنام الله شروع کنی, بنام الله کار کنی و در راه او و بخاطر او بدهی و بگیری, و در دایره رضایت و اوامر او حرکت کنی و سکون بیابی, و اگر کوتاهیی سر زد درب استغفار پیش رویت قرار دارد به او تضرع کن و بگو :
 
اللهم اغفرلنا خطایانا و اقبلنا فی عبادک و جعلنا امناء
علی ماامنته عندنا الی یوم لقائک

دوشنبه 84 آبان 9 , ساعت 6:14 عصر
HydroForum ® Group  

HydroForum ® Group

HydroForum® Group
 
پیامدهای روزه

 

1)   جنبه تربیتی: روزه ابعاد گوناگونی داد و آثار فراوانی از نظر مادی و معنوی در وجود انسان می گذارد که از همه مهمتر بعد اخلاقی و فلسفه تربیت آن است. از فوائد مهم روزه این است که روح انسان را تلطیف و اراده انسان را قوی و غرائز او را تعدیل می نماید. روزه دار باید در حال روزه با وجود گرسنگی و تشنگی از غذا و آب و همچنین لذت جنسی چشم بپوشد، و عملا ثابت کند که او همچون حیوان دربند اصطبل و علف نیست، او می تواند زمام نفس سرکش خود را به دست گیرد و بر هوس ها و شهوات خویش تسلط یابد.

در حقیقت بزرگترین فلسفه روزه همین اثر روحانی و معنوی آن است، انسانی که انواع غذاها و نوشابه ها را در اختیار دارد و هرلحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن می رود، همانند درختانی است که در پناه دیوارهای باغ بر لب نهرها می رویند، این درختان نازپرورده ، بسیار کم مقاومت و کم دوامند، اگر چند روزی آب از پای آنها قطع شود پژمرده شده و می خشکند.

اما درختانی که از لابلای صخره ها در دل کوهها و بیابان ها می رویند و نوازش گر شاخه هایشان از همان طفولیت طوفان های سخت و آفتاب سوزان و سرمای زمستان است و با انواع محرومیت ها دست به گریبانند، محکم و با دوام و پر استقامت و سخت کوش و سخت جانند!روزه نیز با روح و جان انسان همین عمل را انجام می دهد و با محدودیت های موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت می بخشد ، وچون غرائز سرکش را کنترل می کند بر قلب انسان نور و صفا می پاشد. باری، روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقی داده و به جهان فرشتگان صعود می دهد.

 

2)   جنبه اجتماعی: اثر اجتماعی روزه بر کسی پوشیده نیست. روزه یک درس مساوات و برابری در میان افراد اجتماع است، با انجام این دستور مذهبی، افراد متمکن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در می یابند، و هم با صرفه جویی در غذای شبانه روزی خود می توانند به کمک آنها بشتابند. البته ممکن است با توصیف حال گرسنگان و محرومان، سیران را متوجه حال گرسنگان ساخت، ولی اگر این مسأله جنبه حسی و عینی به خود بگیرد اثر دیگری دارد، روزه به این موضوع مهم اجتماعی رنگ حسی می دهد، لذا در حدیث معروفی از امام صادق علیه السلام نقل شده که هشام بن حکم از علت تشریع روزه پرسید، امام علیه السلام در جواب فرمودند: روزه به این دلیل واجب شده است که میان فقر و غنی مساوات برقرار گردد، و این بدان خاطر است که غنی طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند، چراکه اغنیاء معمولا هرچه را بخواهند برای آنها فراهم است، خدا می خواهد میان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسروزه در روایات در بیان اهمیت روزه همین بس که خداوند متعال در حدیثی قدسی می فرماید :الصوم لی و انا اجازی به یعنی: روزه مال است من وخودم پاداش آن را به روزه دار می دهم.

 از این حدیث قدسی بر می آید که پاداشی که خداوند به شخص روزه دار عطا می کند  بی نهایت بوده و قابل احصا نمی باشد، چون خداوند متعال نه بخل در ذات مقدسش راه دارد و نه عاجز است از اینکه این همه پاداش به بنده اش بدهد.

 اینک به سراغ جانشینان خدا می رویم و می بینیم که ایشان در اشارات خود به این پاداش عظیم چه فرموده اند که ما به چند مورد اشاره میکنیم: 

1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

« من صام شهر رمضان ایمانا و احتسابا، غفر الله له ما تقدم من ذنبه »

کسی که از روی ایمان و در نظر داشتن خدا روزه بگیرد، خداوند گناهان گذشته اش را هرقدر که باشد می آمرزد.

 

2- امام کاظم علیه السلام می فرمایند:

« ان لکل صائم عند فطوره دعوة مستجابة »

 

همانا هر روزه داری هنگام افطار دعایش مستجاب می شود.

 

3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

« الصائم فی عبادة و ان کان نائما علی فراشه ما لم یغتب مسلما »

روزه دار در حال عبادت می باشد، حتی اگر بر بستر خوابیده باشد، البته تا زمانی که غیبت مسلمانی را نکرده باشد.

 

4- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

« نوم الصائم عبادة و صمته تسبیح »

خواب روزه دار عبادت و سکوت وی تسبیح حقتعالی به شمار می رود.

 

5- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

« الصوم یسود وجه الشیطان »

روزه روی شیطان را سیاه می کند.

 

6- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

« الصوم جنة من النار »

روزه سپری است در آتش جهنم.

 

7- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

« للصائم فرحتان: فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه »

برای شخص روزه دار دو شادی هست: شادی هنگام افطار و شادی هنگام ملاقات با پروردگار.

 

8- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:

« ان للجنة بابا یدعی الریّان لا یدخل منه الا الصائمون »

برای بهشت دری است به نام ریّان که از آن فقط روزه داران وارد می شوند.

 

9- امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:

« فرض الله الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق»

خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص مردم را بیازماید.

 

10- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«  لکل شیء زکوة و زکوة الابدان الصیام»

برای هرچیزی زکاتی است و زکات بدن ها روزه است.


سه شنبه 84 مهر 19 , ساعت 9:55 صبح
HydroForum® Group

HydroForum® Group

چگونه نماز بخوانیم...؟

 

به درستى که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود:

نماز را همچون محتضر و کسى که آخرین لحظات عمرش را مى‏گذراند، به جاى آور!

پس هنگامى که به نماز وارد شدى، بگو این آخرین نماز من در دنیاست و این‏چنین باش که گویا بهشت در برابر توست و آتش جهنم زیرپایت و فرشته مرگ پشت‏سرت و پیامبران سمت راست تو و ملائکه الهى سمت چپ و پروردگار عالمیان از بالاى سر بر تو مطلع و آگاه است، پس بیاندیش که در برابر چه کسى ایستاده‏اى؟ و با چه کسى مناجات مى‏کنى؟ و چه کسى بر تو ناظر است؟!

نماز که از سوى آفریننده حکیم، بر انسان واجب گشته، خود نمونه‏اى از یک عمل اعجازآمیز است که در آن به تمام ابعاد وجودى انسان و به همه شرائط زندگى او توجه شده است، ابعاد اعتقادى عرفانى، اخلاقى، تربیتى، اجتماعى، حقوقى، اقتصادى، سیاسى و بهداشت روح و جسم مورد توجه است، آزادى و آزادگى تنها در این مسیر ممکن و متصور است که در شبانه روز بارها و بارها مى‏گوئیم «ایاک نعبد و ایاک نستعین‏» (تنها و تنها تو را مى‏پرستیم و تنها از تو طلب یارى مى‏جوئیم).

اگر ما تنها به همه شرائط نماز عمل کنیم و به ابعاد آن توجه نمائیم در واقع به همه وظائف انسانى عمل مى‏کنیم و از همه مفاسد و زشتیها، در امان مى‏مانیم، به همین جهت‏بوده که مولاى آزادگان امام على‏علیه السلام فرمودند: «والله الله فى الصلاة فانها عمود دینکم‏»  (خدااى را خدا را درباره نماز که آن استوانه محکم دین شماست.

امام‏علیه السلام حتى در میدان جنگ نماز را از اول وقت‏به تاخیر نمى‏اندازد زیرا مقتدایش حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله به او فرموده بود: «ولا یؤخرها فان فى تاخیرها من غیر علة غضب الله عزوجل‏»  (اى على نماز را تاخیر میفکن زیرا در تاخیر افکندن آن بدون علت و جهت موجب خشم و غضب خداوندى خواهد بود(.

انسان که به هر صورت در کشاکش روزگار و در گرداب مادیات به سر مى‏برد و دست و پا مى‏زند با داشتن بعد حیوانى و غرائز گوناگون، همواره با حوادث و پیش‏آمدها دست و پنجه نرم مى‏کند، با انواع سختى‏ها و مشکلات روبرو است و چه بسا ناکامیها و شکستها و عوامل مختلف دیگر زندگى را براى او تیره و تار سازد و به افسردگى، انده و غمهاى سهمگین و یاس و ناامیدى مبتلا گردد، در اینگونه موارد علاوه بر طبیب و دارو و درمان، داروئى لازم است که بر روح و جان انسان اثر بگذارد و طبیبى قدرتمند لازم است که دست انسان را گرفته از گرداب مهلکه‏ها و دردها نجات بخشد و موجب آرامش و اطمینان خاطر گردد، این طبیب جز معشوق و معبود عالمیان و خداى مهربان نیست و این دارو جز نام و یاد او عشق دیدار او و راز و نیاز با او عامل دیگر و چیز دیگرى نمى‏تواند باشد که به گفته امام على‏علیه السلام «یا من اسمه دواء و ذکره ...که خداوند خود اعلام کرده مى‏فرماید: الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب‏» (تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏گیرند) نماز که مصدق اتم ذکر و نمونه اکمل دعا و نیایش است، مؤثرترین و بهترین وسیله آرامش است که در اینجا، انسان از همه گردابها و غرق شدنها نجات یافته و در پناهگاهى مطمئن و ساحلى آرام، سکنى گزیده است.

و لذا افراد با ایمان و نمازخوان هرگز به نگرانیها و اضطرابها و افسردگیهاى آنچنانى مبتلا نمى‏شوند و هرگز یاس و نومیدى آنان را از پاى درنمى‏آورد و از هیچ حادثه‏اى و رخدادى نمى‏ترسند و نمى‏نالند.

خدا را براى خدا بخوانیم

مى‏گویند: سلطان محمود غزنوى براى آزمایش درباریانش که چقدر به او وفادارند، کاروانى به راه انداخت و صندوق جواهرى را بر شترى نهاد اما در آنرا قفل نکرد. در مسیر راه به درّه‏اى رسیدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازیر شد. سلطان گفت: هر کس هر جواهرى به دستش رسید از آنِ او باشد، اطرافیان شاه را رها کردند و به سراغ جمع کردنِ درّ و گوهر رفتند.
در این میان دید که اَیاز جواهرات را رها کرده و به دنبال سلطان آمده است. از او پرسید تو چرا به سراغ جواهرات نرفتى؟ ایاز در جواب گفت:
منم در قفاى تو مى‏تاختم
زخدمت به نعمت نپرداختم
آنگاه مولوى از این ماجرا نتیجه‏گیرى کرده و مى‏گوید:
گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشى نه در بند دوست

مدار عبادت، رضاى خدا
 

همانگونه که کرات آسمانى و زمین در عین حرکت‏هاى مختلفِ وضعى و انتقالى، همواره مدار ثابتى دارند، عبادات نیز با همه شکلها و صورت‏هاى مختلفشان بر مدار ثابتى قرار دارند که آن رضاى خداوند است، گرچه شرائط زمانى و مکانى، فردى و اجتماعى نوعِ حرکت در این مدار را تعیین مى‏کنند.
مثلاً مسافرت، نماز را دو رکعتى مى‏کند و بیمارى، شکل نماز را تغییر مى‏دهد، اما نماز دو رکعتى و یا شکسته نیز نماز است و بر مدار یاد خدا و رضاى او و انجام فرمان او قرار دارد. «وَأَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى» (9)

روحیه عبادت
 

عبادت، غذاى روح است وبهترین غذا آنست که جذب بدن شود، بهترین عبادت نیز آنست که جذب روح شود، یعنى با نشاط وحضور قلب انجام گیرد. غذاى زیاد خوردن کارساز نیست، غذاى مفید خوردن مهّم است.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به جابربن عبداللّه انصارى فرمود: «اِنَّ هذَا الدّینَ لَمَتینٌ

 

فطرت و عبادت

بعضى کارهاى ما بر اساس عادت است و برخى بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است هم مى‏تواند با ارزش باشد، مثل عادت به ورزش و هم مى‏تواند بى‏ارزش باشد، مانند عادت به سیگار. اما اگر امرى فطرى شد، یعنى بر اساس فطرت و سرشتِ پاکى که خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده انجام شد، همواره با ارزش است.

 

عبادت، داروخانه شبانه‏روزى

هر کس در هر لحظه و در هر شرایطى بدون هیچ وقت قبلى و واسطه‏اى مى‏تواند با خدا ارتباط برقرار کند. هر چند اوقاتى مخصوص از قبیل هنگام سحر، غروب جمعه، پس از خطبه‏هاى نماز جمعه، هنگام نزول باران و یا شب قدر، دعا و عبادت حال دیگرى دارد، اما دعا و نیایش اختصاصى به این اوقات ندارد.
عبادت در هر حال داروى غفلت و نسیان و عصیان است. «أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکرِى»  مایه آرامش و اطمینان خاطر و زدونِ اضطراب‏ها و دل‏نگرانى‏هاست. «اَلا بِذکرِاللّهِ تَطمَئنُّ القُلُوب»

 

 

شب است و نام تو را عارفانه میخوانم
ببین که شعر تو را بی بهانه میخوانم
شب است و مرغ شب و ذکر حمد ایزد پاک
و من که ذکر تو را جاودانه میخوانم
به کلبه دل من عاشقانه کن گذری
که من همیشه تو را ، عاشقانه میخوانم
جوانه میشکفد دردلم به عشق وصال
و من ، دوباره تو را چون جوانه میخوانم
أسیر موج دعایم ، کسی نمیداند
که زیر موج ، غزل از کرانه میخوانم
در این غروب غم انگیز ، همدم من باش
ببین که شعر تو را ، بی بهانه میخوانم

 

 

                                                                                     

 

به اسم عشق و عاطفه با قلبمون بازی میشه

    هر کی با قانون خودش برای ما قاضی میشه   

 

HydroForum® Group


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ