سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرهیزگارى سر خلقهاست . [نهج البلاغه]
 
شنبه 86 خرداد 26 , ساعت 6:29 عصر

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی (ره) از ارادتمندان همیشگی امام خمینی بود وارتباط روحی خاصی با رهبر فقید انقلاب اسلامی داشت ایشان در باره آشنایی وارتباط با امام خمینی حرفهای شنیدنی فراوانی داشتند که بخشهایی از انها را مشاهده می کنید .

خدمت امام

آشنایى و ارتباط با امام خمینى .

ما (حضرت آیت الله لنکرانی ) از دو طریق با حضرت امام ارتباط و آشنایى داشتیم.

از همان دوران کودکى در دوره دبستان بنده با شهید بزرگوار حضرت آیة الله حاج آقا مصطفى همدرس بودم و پدرم با حضرت امام رفاقت بسیار نزدیکى داشتند وبه علت همین رفاقت و ارتباطى که پدرم با حضرت امام داشتند، ایشان مکرر به منزل ما تشریف مى آوردند و متقابلا پدرم به منزل ایشان مى رفتند من از دوران بچگى تشخیص داده بودم که حضرت امام با سایر دوستان پدرم تفاوت خاص دارند چون که در ایشان جاذبه مخصوصى وجود داشت و ما را جذب کرده بود و با دیده احترام فوق العاده که منحصراً این معنا در ایشان وجود داشت به ایشان نگاه مى کردم.

کم کم دوران دبستان را پشت سر گذاشتیم با شادروان حاج آقا مصطفى وارد حوزه شدیم. به واسطه درس و بحثى که با یکدیگر داشتیم ارتباط ما با امام خیلى نزدیک شده بود

امام، جامع علوم .

امام بزرگوار، در مقام علمى یک فرد جامع به تمام معنا بود. فقیه کامل، اصولى متبحر، فیلسوف بى نظیر، عارف به تمام معنى الکلمه، متخصص در علم اخلاق و تربیتهاى علمى اخلاقى و همینطور جهات مختلف دیگر و حتى در شعر هم داراى یک سهم بسیار چشم گیرى بودند.

تقیّد امام به مسائل اخلاقى .

یک خاطره اى که تقید امام را به مسائل اخلاقى روشن مى کند مربوط به دوران طلبگى ما مى شود. امام آن موقع در مدرسه فیضیه تدریس داشتند، طلبه ها به درس ایشان مى آمدند، یک روزى هنگام درس امام بود مشاهده کردیم که ایشان وارد مدرس شدند و بلافاصله برگشتند. ما تعجب کردیم که چرا ایشان درس نگفتند، بعداً معلوم شد که ایشان وقتى وارد مدرس شدند دیدند چند تا طلبه در آنجا در حال درس و بحث هستند وقتى که از حضرت امام سئوال کردیم که چرا درس نگفتید وبرگشتید فرمودند ما با آنها چه فرقى داریم ! همه ما طلبه ایم ما مى خواستیم درس بگوییم آنها زودتر از ما آمدند، حق آنهاست که امروز در آنجا مشغول درس و بحث باشند. فردا ما مى آییم اگر آنها باز هم بودند درس نخواهیم گفت.

از بستر خواب بیرون آمدم براى دیدن شما.

در سال شهادت مرحوم حاج آقا مصطفى، در ماه رجب همان سال من توفیق زیارت عتبات عالیات را پیدا کردم. شب نیمه رجب بود واین معنا روشن است که شب نیمه رجب یکى از ایام ولیالى زیارت مخصوص امام حسین (علیه السلام) است. حدود 2 ساعت از شب مى گذشت که من وارد کربلا شدم.

البته همان سفرهاى 8 روزه که از طریق اوقاف ترتیب داده مى شد به یک مناسبتى ما هم راه پیدا کردیم و خواستیم ضمن زیارت عتبات عالیات، خدمت امام مشرف شده و دیدارى با مرحوم آقاى حاج آقا مصطفى داشته باشیم، که تصادفاً این همان آخرین دیدار ما بود و پس از چند ماه مرحوم حاج آقا مصطفى به شهادت رسید.

بر طبق برنامه اى که براى مسافرین ترتیب داده شده بود، ما را به یک هتلى هدایت کرده و ما وارد آن هتل شدیم. به علت اینکه یک مقدار وقت دیر شده بود، صاحب هتل گفت: قبل از اینکه به اتاقهایتان بروید، در سالن غذاخورى اجتماع پیدا کنید، غذا را بخورید، بعد به اتاقهایتان بروید.

ما به سالن غذاخورى رفته ومشغول خوردن غذا شدیم، اواسط خوردن غذا بود که من دیدم مدیر هتل با صداى بلند گفت که آقاى فاضل کیست؟ گفتم: من هستم. گفت : کسى دم در ایستاده و منتظر شماست. من فورى شام را تمام کردم و به عجله آمدم. دیدم آقاى دعایى که الآن مسئول روزنامه اطلاعات و وکیل مجلس شوراى اسلامى هستند، دم در هتل ایستاده اند.

پس از مصافحه و سلام و علیک واحوال پرسى فرمودند: من از طرف حاج آقا مصطفى آمده ام و پیغامى براى شما دارم. - معمولا امام در مواقع زیارتى از نجف به کربلا مى آمدند ودر آنجا منزلى در اختیار ایشان گذاشته شده بود ودر آن منزل، یکى دو روز مى ماندند - حاج آقا مصطفى پیغام دادند که همین الآن شما باید پیش ایشان بروید. من تعجب کردم اولاً از اینکه ایشان از ورود ما به کربلا از چه راهى اطلاع پیدا کرده و ثانیاً وقت گذشته بود. شب دیر شده بود، گفتم در این موقعیت شاید مناسب نباشد. گفتند: ایشان اصرار کردند که با هم به آنجا برویم. رفتیم آنجا. چند لحظه اى بعد امام بزرگوار وارد شدند، فرمودند: «من براى خواب مهیا شده بودم وبه رختخواب رفته بودم، ولى چون به من اطلاع دادند که شما آمدید فکر کردم که اگر تا صبح بخواهم صبر بکنم و شما را ببینم دیر است، لذا از بستر خواب بیرون آمدم براى دیدن شما.» امام در باره مسائل ایران سئوالاتى کردند، توضیحاتى دادم. امام شدیداً اظهار تأثر و ناراحتى کردند. بعد از چند دقیقه حاج آقا مصطفى تشریف آوردند و ما از امام خواهش کردیم که تشریف ببرند به اندرون... فرداى آن روز بر حسب دعوتى که امام توسط مرحوم آقاى اشراقى از من کردند، ناهار را آنجا رفتیم و تا ساعت 5 یا 6 بعدازظهر خدمت ایشان و خدمت حاج آقا مصطفى بودیم، و مسائل مختلفى آنجا مطرح شد.

شما را به منزله مصطفى مى دانم .

ارتباط ما - با امام خمینى - مثل ارتباط یک خانواده بود، ویک عواطف خاصى نسبت به من داشتند و من نسبت به ایشان، حتى یادم هست در یک جریانى که من خدمت امام رسیدم و راجع به یک موضوعى که خود من ناراحت شده بودم وبعد هم معلوم شد که بى جهت ناراحت شده ام، امام بزرگوار به من فرمود: فلانى من تو را به منزله مصطفى مى دانم، رفتارى که با مصطفى داشتم با تو دارم، و تعبیر ایشان این بود که من تو را از کوچکى بزرگ کرده ام و همینطور هم بود.

تعبد و تقدس امام .

یکى از ویژگیهاى امام بزرگوار که تا این حد در کمتر کسى تحقق داشته و دارد، تعبد و تقیّد ایشان به تمام احکام الهى است، حتى آنهایى که از نظر ما پیش پا افتاده است و خیلى مورد اهمیت نیست. اما امام بزرگوار عملاً به این معنا خیلى مقیّد و معتقد بودند. مسأله نماز شب را که عمرى موفق بودند، حتى در همان ایّام کسالت آن طورى که سیماى جمهورى اسلامى حالات امام را در آن شبهاى آخر نشان مى داد، کسى که در آن درجه از فشار درد و ناراحتى بود، به طوریکه من شنیدم در همان روزها کسى از ایشان سئوال کرد که مثلا کجاى شما درد مى کند، ایشان جواب داده بودند: سر تا پاى بدنم ; مع ذلک (آن حالت نماز شب که تصویرش بدون توجه ایشان گرفته شده بود) در همان حال ایشان مقید بود که عمامه به سر داشته باشد، «تحت الحنک» انداخته باشد، مستحبات را رعایت کند ، قرائت قرآن کند، اینها سطحى نیست، ولو اینکه انسان مى بیند که خیلى شاید به عمقش توجه نکنند، انسان یک مختصر سر درد پیدا مى کند، نه تنها دیگر حال مطالعه ندارد، حال یک آیة قرآن خواندن را هم ندارد، انسان حوصله ندارد بنشیند در حال کسالت قرآن بخواند، اما کسى که در آن درجه از فشار، ناراحتى، درد و ضعف است، مع ذلک مى بینیم دست مى برد و قرآن را بر مى دارد و آن مقدارى که مى بایست قرآن بخواند مى خواند.

سه بار قرائت قرآن در روز .

در همین رابطه یکى از برادران که اکثراً در خدمت امام بود ، به من گفت و من تعجب کردم، گفت: فلانى شما مى دانید امام در شبانه روز چند نوبت قرآن مى خواند، گفتم: نه، خوب معمولاً در شبانه روز انسان یک نوبت قرآن مى خواند، اگر اهل قرائت قرآن باشد. ایشان خنده اى کرد گفت: نه، در شبانه روز حداقل سه نوبت ایشان مقید به خواندن قرآن است. حالا چه موقع ودر چه شرائطى؟ کسى که در حقیقت، نظام اسلامى به او قوام دارد، کسى که قدرتها این مقدار مشکلات براى کشور او و براى اسلام به وجود آورده اند، کسى که تمام قدرتها علیه کوبیدن او و کوبیدن نظامى که او به وجود آورده بود، تجهیز شده بود که الآن هم این تجهیز به قوت خودش باقى است، مع ذلک این قدر مقید به مستحبات است، اینقدر در رابطه با خدا خودش را موظف مى بیند که در شبانه روز سه نوبت کتاب خدا را قرائت مى کند. اینها براى من و شما درس است، اینها سبب مى شود که ما بیشتر نسبت به رعایت احکام خدا اهتمام داشته باشیم.

تحول عظیم به دست امام .

تحولى را که امام بزرگوار در جامعه ایران به وجود آورد شبیه همان تحولى است که رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) در مردم جاهلیت به وجود آورد. ما قبل از پیروزى انقلاب، در دوران رژیم طاغوت، به راهى مى رفتیم که عاقبت آن راه، ختم اسلام واز بین رفتن اسلام در جمیع ابعاد و حتى نسبت به ظواهر اسلام بود.

کارهائى که رژیم طاغوت انجام مى داد حاکى از این معنا بود که یک برنامه تنظیم شده براى از بین بردن حتى تمام ظواهر اسلام در کار بود. مسأله تغییر تاریخ اسلام، با این که تاریخ یک مسأله اى نیست که کسى بگوید: منافات با استکبار داشت، منافاتى با رژیم داشت، اما رژیم با تاریخ هم به مبارزه برخاسته بود.

هدف رژیم وابسته این بود که اثرى از اسلام باقى نماند، لذا با تاریخ اسلام به مبارزه برخاسته بود و سالها تاریخ اسلام را به تاریخ شاهنشاهى مبدل کرده بود. نقش امام، در رهبرى امت این بود که به اسلام یک حیات مجددى بخشید، اسلامى که مى رفت به طور کلى از جامعه ایران و حتى جوامع مختلف جهان رخت بربندد. امام با پیروزى انقلاب خود، واز بین بردن رژیم طاغوت و برقرار کردن نظام جمهورى اسلامى، مهمترین اثر رهبرى خویش را نشان داد. این اثر رهبرى آن بزرگ مرد و شخصیت کم نظیر، بلکه بى نظیر در تاریخ اسلام و بلکه در تاریخ جهان بود. امام در سایه اسلام، نه تنها قوانین اسلام را پیاده کرده، بلکه به مردم ایران و جهان بینش داد و به مردم ایران به تمام معنى آزادى و استقلال داد.

لینک خبر در ایکنا 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ