سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به یکى از یاران خود فرمود هنگامى که او از بیمارى شکوه نمود . ] خدا آنچه را از آن شکایت دارى موجب کاستن گناهانت گرداند ، چه در بیمارى مزدى نیست ، لیکن گناهان را مى‏کاهد و مى‏پیراید چون پیراستن برگ درختان ، و مزد درگفتارست به زبان ، و کردار با گامها و دستان ، و خداى سبحان به خاطر نیت راست و نهاد پاک بنده هر بنده را که خواهد به بهشت درآورد . [ و مى‏گویم ، امام علیه السّلام راست گفت که در بیمارى مزد نیست ، چه بیمارى از جمله چیزهاست که آن را عوض است نه مزد چرا که استحقاق عوض مقابل بلا و مصیبتى است که از جانب خدا بر بنده آید ، چون دردها و بیماریها و مانند آن ، و مزد و پاداش در مقابل کارى است که بنده کند ، و میان عوض و مزد فرق است و امام چنانکه علم نافذ و رأى رساى او اقتضا کند آن را بیان فرمود . ] [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 86 فروردین 16 , ساعت 5:49 عصر

 

آمدم ولی شاید دیر نباید از قافله جا ماند شروع کردم و نوشتم ولی ای کاش زودتر دست به کار می شدم دلتنگم پس می نویسم نیازمندم پس می نویسم با خدایم عهد کردم آنچه از دستم برآید کوتاهی نکنم پس می نویسم بهترین سرگرمی است پس می نویسم ارتباطی است ناگسستنی پس می نویسم گنجینه ای است ماندگار پس می نویسم یادگاری است بی منت پس می نویسم شاید از تو چیزهایی یاد بگیرم پس می نویسم شاید به کمکت نیاز داشته باشم پس می نویسم دلم پر از غصه است می خواهم فریاد بزنم تا همه بشنوند پس می نویسم می خواهم فریاد بزنم تا تو بدانی من عاشقم پس می نویسم معشوق من یکی و یکی و یکی است واحدی است برای کثیر مطلقی است برای عام بسیطی است برای مرکب تو نیز باید با من در این عشق شریک باشی پس می نویسم او به من گفت شجاع باش و لحظه ای درنگ نکن پس می نویسم شاید... شاید بعد از سالها فراغ محبوبم را اینجا بیابم پس می نویسم زیاد اهل سیاه کردن کاغذ نبوده ام ولی می نویسم شاید خوب ننویسم ولی می نویسم شاید هفته ای یک بار بیشتر وقت نداشته باشم ولی می نویسم شاید تو از دیر آمدن من دلتنگ شوی ولی می نویسم شاید فکر کنی وقت تلف می کنم ولی می نویسم شاید تو نپسندی ولی می نویسم من خواهم نوشت ولی تو نیز مردانگی کن و چشمهایت را از نوشته های تنهای من دریغ نکن در این بیابان پر از مار و عقرب نوشته های من به جز قلبهای تو یاری و به جز چشمهای تو همراهی ندارند پس اگر توانت نبود که یارم باشی پس بگذار که همراهت باشم.

 بعد از زمستانی بی کران چشمهای در خواب تنیده ام را باز کردم و بهاری شدن را به آرزو نشستم حال که بهاری شدن را به آغاز نشستم بگذار با یار نیز چندی سخن بگویم

خدایا ذهنی عنایت فرما که هرگز فراموشم نباشی قلبی عنایت فرما که هرگز جدایم نباشی و توانی عنایت فرما که هرگز ملولم نباشی وخدایا دوستی عنایت فرما که پایانم نباشی

. . .

 

اگر شهید باشم زنده ام زنده تر از زنده ها.

(شهید ردانی پور)

 

*با شهداء محشور بشی 3 تا صلوات بفرست*

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
 

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ